- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( زبانحال سیدالشهدا )
به خاک تــربتت بابا نهـادم تا سر خود را شنیدم نالۀ جـانسوز زهــرا مــادر خود را نگه بر دیــدۀ گــریان مــادر کردم و دیـدم که می شوید زاشک دیده زخم شوهر خود را امامی مهربان بودی که کردی در شب قتلت به آب و دانۀ مرغان سفارش دختر خود را به یاد غــربت مــادر فتـادم پای تــابــوتت چو دیدم گریه های بی صدای خواهر خود را ملاقات خـدا رفتن عذار لاله گــون خواهد از آن شستی به خون، در سجده روی انور خود را زتو پوشید دائم روی سیلی خورده را مادر تو هم امشب نشان او مده زخم سر خود را به گلزارجنان محسن در آغوشت چو بنشیند ببوس از جانب من روی کوچک یاور خود را تو پیشانی سپر کردی به شمشیر عدو، من هم نهم با کام عطشان زیر خنجر حنجر خود را بود در خاطرم زخم جبینت خاصه آن ساعت که گیرم در بغل نعش علّی اکبــر خود را یتیــمان بر تو آوردنـد شیــر و یـاد من آمد که باید پیش تیر از شیر گیرم اصغر خود را زبان طبع میثم را به محفل ها دُر افشان کن که ریزد بر قدوم خاندانت گــوهر خود را
: امتیاز
|
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( بعد از شهادت )
جای منـاجــات سحــرهای تو خــالــی محــراب تنها مانده و جــای تو خـالی امشب برای گــریه کردن بر مــزارت ای مرد تنها جــای زهــرای تو خـالی امـشب میــان ســفــرۀ ایــتــام کــوفــه خالیست جای نان و خــرمای تو خالی حتــی میان چــاه بی هــمــراه کــوفــه جــای طنـیــن درد دلهــای تو خــالــی امشب سحر با یاد مادر بعد سی ســال بر قلب من جــای تســلای تو خــالــی گیرم که امشب را به نحوی صبر کردم در پیش زینب جــای فــردای تو خالی امشب خلاصه هر کجای کـوفه گشتیم دیدیــم کـوفــه جای مــولای تو خــالی او رفت و بعــدش یاد او ماند و دل ما بغض گــلوگیــر علــی شد حــاصل ما کــوفه زمیـن را بر ســرم آوار کردی شام مرا با شـام هـجـران تــار کـردی اوهر چــه خــوبـی کرد در حق تو اما تو در عوض ظلم و جفـا بسیار کردی او حــق ایــتــام تــو را پــرداخت امــا حق علــی را خوردی و انکــار کردی در ظلم بی حــد، دیـدۀ عــالــم نـدیــده کــاری که تو با حیــدر کــرار کـردی اما علی ممنون شد از تو؛ چو با مرگ او را جــدا از غــصۀ مسمــار کـردی او را به پــاس لطفـهای بــی شمــارش با فــرق خــونین میهمان یــار کــردی دفــن شبانه عــادت این خــانواده است کـوفه تو هم تــاریخ را تکــرار کردی شد بــدرقه از ســوی فرزنـدان یکایک تابــوت حیــدر رفت بر دوش مـلائک شبهای دوری از علی دور و دراز است سهم دل زینب فقط سوز و گـداز است آن کیسه، سهـم الارث مولانا حسن شد بعد از شهادت هم علی مسکین نواز است بــاشــد بــلنــد آوای مــظلــومــیـّـت او این نخلهای کـوفه تا در احتــزاز است جا دارد از غصــه همه عالــم بمیــرند گفتند حـیــدر هم مگر اهل نمــاز است آن ظلم هایی که به زهــرا و علــی شد پرونده اش تا روز محشر باز باز است از بس به گوش چاه کوفه روضه خوانده هر روز، کار چاه کوفه سوز و ساز است مولای ما با خود به زیر خـاک ها برد آن سینۀ تنگــی که مالامــال راز است درد دل آل عــــلــی درمــــان نــــدارد رنــج و غــم این خاندان پــایان نـدارد
: امتیاز
|
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام
نشان آمدنت، روی کعـبــه حــک شده بود و صبر کعبه که لبــریز از تَـرک شده بود دوباره کعبه ترک خورد؟! یا سر تو شکافت؟ از این پدیده، زمان هم دچار شک شده بود شکاف کعبه، فدای سرت، چه سرّی داشت؟! نشان مرگ و تولد، که مشتـرک شده بود ! در شکسته، لـگـد، گـریـه های در کـوچـه غــمی بـــزرگ،به انــدازۀ فــدک شده بود
: امتیاز
|
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( بعد از شهادت )
كوفه پس از حیدر فضای مبهمی داشت آن شهر غم هر گوشه آثار غمی داشت در كــوچه های شهـر غــم آلود كــوفه هر جا یتـیمی بود حــال درهمی داشت آنشب فـقـیری از خــدای خویش پرسید كوآنكه هر شب با فقیران عالمی داشت مــرهم برای زخــم او پــیــدا نمی شــد امّا برای زخـم عــالــم مــرهمی داشت بردند او را نیـمـه شب پنهــان ز مردم رفت آنكه بهر خویش چاه محرمی داشت بیت ولایت بعد از او بیت الـحــزن شد بر روی دیوار و درش گرد غمی داشت هر غنچه و هر گـل به گــلـزار ولایت بر روی گلبرگ رخ خود شبنمی داشت از گــریــۀ زیـنب تمام عــرش لــرزید وقتی میان زمزمه ها زمــزمی داشت یك سو حسین و سوی دیگر مجتـبـایش گریان ز هجــر روی بابا ماتمی داشت عــبــاس او بــا یــاد درد غُــربــت او در گوشۀ تنهـائی خود عــالــمی داشت هرگاه می خواهم كه از دردش بگـویم گویم«وفائی» او مگر درد كمی داشت
: امتیاز
|
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( بعد از شهادت )
گفتـم به چــاه ای دل شب محرم عــلی امـشـب مـبــاش مـنـتـظــر مقــدم عـلی هرشب صدای غربت او بود و گوش تو امشب تــوئی و زمــزمــۀ مــاتــم علی مسجد خموش مانده و گلدسته ها غریب محراب کــوفه شستــه شده از دم علی یک لحظه تیـغ آمد و یک دم تمــام شد عمر علــی و درد علــی و غــم علــی یک عمـر بود محــرم دل ها ولی نبود جز نخــل های کوفه کسی هــمدم علی کعبه به کوفه رو کن و حج وصال بین محراب خـون گرفته شده زمــزم علی هم نـاشنــاس آمد و هم نــاشناس رفـت عالــم نیـافت یک خبر از عــالــم علی دشنام بود و زخم زبان بود و خنده بود در التــیــام زخــم درون، مــرهم علی
: امتیاز
|
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( شام غریبان )
شب شد و بین کوچه ها پرنده پر نمی زند کسی به غیر بی کسی حلقه به در نمی زند تو رفتی و آه غمت به آتــشم کــشیـده است در دل من روضۀ تو به جز شرر نمی زند بعد تو گــریه میـشود روزیِ دختــرت پدر به شام گــریه های من سپیده سر نمی زند خــفـتـه یتـیم کوفه در کــوچـۀ انـتـظـار تو نمیخورد نان و به جز حرف پدر نمی زند ز اشک هر شب تو هر درخت کوفه سبز بود بدون تو شکــوفه ای به برگ بر نمی زند تو رفتی و پس از تو ای سوخته دل آهِ کسی شعله به چــاه کــوفـه از آتش در نمی زنـد تو رفتــی و اهــالی خــرابه ها گــریـسـتند که بعد از این کسی دگر خرابه سر نمیزند
: امتیاز
|
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( شام غریبان )
نخل خرماست خَم و سر به گریبان علی است شب قدر است و یا شام غریبان علی است چشم ما پــر شده از خــون دل شیــر خـدا دل ما قطعه ای از تربت پنهان علی است بوی زهــرا رسد از خــاک بیابــان نجـف امشب ای اهل نجف فاطمه مهمان علی است پای هر نخــل که در کــوفه مناجــات کنید جای خونِ جگر و دیدۀ گـریـان علی است بعد از این شب چه شب عید بیاید چه عزا همه شبها شب اشگ و شب هجران علی است گرچه در سجده علی کشته شد از شدّت عدل عدل یک لالۀ خندان ز گـلستان علی است کــرم و جــود و جوانــمردی و آقایی بیـن قاتل جانِ علی دست به دامــان علی است یک طرف فاطمه، یک سو فقرا چشم به راه یک طرف پیرزنی منتظر نان علــی است خــاک، دلبــاخــتــۀ سـجــدۀ طــولانــی او چاه دلسوخـتــۀ سیـنـۀ ســوزان عــلی است کاســۀ شیــر یـتـیمان همه شد کاسۀ اشک سیل خون است که در چشم یتیمان علی است به پــریشــانی دل های پــریشــان "میثــم تا ابــد امّت اســلام پــریشــان علــی است
: امتیاز
|
ذکر زمزمه ای شهادت حضرت علی علیه السلام
آه، زینب بـیـا ای دخـتــر من * بیــا کـنــار بستــر من * شد لحظــه های آخــر من * وای وای آه، این من و این تقدیرم امشب * بیا شفا می گیرم امشب * در کوفه من می میرم امشب * وای وای کـنــار بستــر من امشب هــمه بمـانـید سـورۀ کـوثـر امشب برای من بخوانید یافاطمه یازهرا ، یافاطمه یازهرا (۲ ) ************************ آه، چه طعنه هائی که شنفتم * درموجی از خون تا که خفتم * فزت و رب الکعبه گفتم * وای وای آه، اگر چه خود مشکل گشایم * شرمنده از تیغ جفایم * چون کرده او حاجت روایم * وای وای از آه سیــنه من گــرفــتــه ماه کــوفــه بر غربتم بگرید هـمـیــشه چـاه کــوفه یافاطمه یازهرا ، یافاطمه یازهرا (۲ ) ************************ آه، چها بگــویم من ز کیــنه * از آه مانــده کــنج سیــنه * از کــوچه تنگ مــدینه * وای وای آه، دیدم ز قرآن کوثر افتاد * از یاس من برگ و بر افتاد * زهرای من پشت درافتاد، وای وای دیدم که قطره قطره اشکش چکیده میشد دستش به دست زینب پایش کشیده میشد یافاطمه یازهرا ، یافاطمه یازهرا (۲)
: امتیاز
|
ذکر زمزمه ای شهادت حضرت علی علیه السلام
کوچه های کوفه، چه رنگ غم گرفته سینـه ها ز داغ و رنـج و الـم گـرفته جبـرئیل امیـن، زغصـه دم گــرفــتـه یا علی یا حیـدر یا مرتضی یا حـیـدر در عزای مولا خونفشان زمین و آسمان شده کار عرشیان و فرشیان مصیبت و فغـان شده حجت ابن الحسن تسلیـت، ز ماتـم بابت علی خانۀ هدایت، ولایت، بی مرتضی ویران شده گشته غوغا به پا *** خانۀ مرتضی *** کشته شد؛علی خدایا یا علی یا حیدر یا مرتضی یا حیدر (۳) ************************ غصه های مولا، دگر به سر رسیده وقت دیــدارِ با ، فــاطــمۀ شـهـیــده بعد زهـرا علی، دگر خوشی نـدیده یا علی یا حیدر یا مرتضی یا حیدر آه از این زمانه، که میکرد، خون به دل شیرخدا داد از این مصیبت، که محنت، کشیده قلب مرتضی تیــغ ابن مـلجم، شکسـته، سر امیـر مؤمنان گرچه قاتل او، همیشه، بوده عذاب کوچه ها می رسد این ندا *** قد قتل مرتضی *** کشته شد؛ علی خدایا یا علی یا حیدر یا مرتضی یا حیدر (۳)
: امتیاز
|
ذکر زمزمه ای شهادت حضرت علی علیه السلام
ای طــفــل یتــیــم کـوفـۀ غــم ای مانــده میــان کوچــۀ غــم ای پیر مریض و دیــده بستـه ای فقــیــر دل غمین و خستـه ای کوفۀ غصــه ها و غـم ها ای چــاه انیــس بی کــسی ها ای میخ در و شــانه و مسمار من رفتــنـی ام خــدانــگـهدار فــرقم بشــکــسته ازضربت شمشیر آورده یــتــیــمــی از خانۀ خود شیر عــبــاس دلاور و رشــیـــدم سر را به نهاده روی دیــوار از گریه ی خود به پا نموده غوغــا به دل حیــدر کــرار ****************************************** ای دخـتــر دل شــکــستــۀ من ای زیـنـب زار و خـسـتــۀ من همــراه اباالفضل و حـسیــنــم نــزدیک بیـا تو نــور عیــنــم یــادت نـــرود دشــت بــلا را هـنگــامــۀ سخت کــربــلا را امــیــد بــرادرت بــــمــانـــی هــم سنگــر مــادرت بـمــانی قـربــان دو دستت ای ساقی عطشان جـــانــم به فــدای این چشم غزل خوان گــر علقمه رفتی ای عزیــزم یــاد لب عطشان حسیــن باش مشکت بنــما تـو پُــر ز آب و تو ســاقی طفلان حسیـن باش
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت حضرت علی علیه السلام
نمی تونم غرق ناله ، دلم رو پرپر ببینم نمی تونم، بابام رو من، میان بستر ببینم قلبـم تو سیـنـه میـزنـه این خـواهـش دل منـه بین این مردم ، زار و سر در گم ، تنهامون نذاری بابا بی تو می میرم ، از همه سیرم ، بعد تو لعـنـت به دنیا حیدر امیرالمؤمنین؛ حیدر امیرالمؤمنین؛ حیدر امیرالمؤمنین ************************************* چرا رنگ و روت پریده، چرا اینقدر پر ز آهی بابـای من، یـه بار دیگه، به من بنما تو نگاهی قلبم پر از جحیـم میشه زینب داره یتـیـم میشه این دم آخـر، غـم مخور دیگر، تو به حـال و روز زینب بعد این ماتـم، با دلی پرغـم، دم به دم می سـوزه زینب حیدر امیرالمؤمنین؛ حیدر امیرالمؤمنین؛ حیدر امیرالمؤمنین ************************************* نگاه کن حال دلم رو، باباجون این درد و غصه به یاد من، دلی پـرغـم، میـاره یـاد یه قصه یاد آتش و درب و دود یاد یه صـورت کـبـود یـاد اون روزی، که توی کوچه، دستـای شما رو بستند با قـلاف تیـغ، عـده ای نامـرد، دست مـادر و شکـستند حیدر امیرالمؤمنین؛ حیدر امیرالمؤمنین؛ حیدر امیرالمؤمنین
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در بستر شهادت
رستگــاریِ خــودم را زِ سحـر می بینم رویِ فــرقم به خدا خـونِ جگـر می بینم گرچه از زخم، سرم تا نوکِ پا میسوزد خــویش را در وسطِ شعـلــۀ در می بینم خانه ام سوخت،گُلم سوخت،دلم سوخت،فقط سالها هست که خــاکستر و پَــر می بینم همه سرمایهٔ من فاطمه ام بود که رفت از غم اوست که یک عمر شرر می بینم زینـبـم گـفت بمـانــم ، وَ بمانــم چه کـنم من که جامانده خودم را ز سفـر می بینم دختــرم گــریـه نکـن کـربـبـلائی داری من تورا پشتِ سـرِ نـیـزه و سر می بینم
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
ای ولی نعمت من، دلبر و دلـدار علی می زند هر نفسم نام تو را جـار عــلی هیچ کس جز تو مرا نیست خریدارعلی کمکــم کن بشــوم میــثـم تمــار عـلــی آمــدم کــار مرا بــاز تـو راه انــدازی وقت آن است به این بنده نگاه اندازی از تو یک عمر فقط لطف و محبت دیدم یا علی گفتم و یک عالـمه رحمت دیدم دم به دم بر سر این سفره عنـایت دیدم از غلامــان تو آن قــدر کــرامت دیدم معجزه می کند آنکه به تو وابسته شود به محب تو محال است دری بسته شود وای از غصه جانـسوز جــدایــی نجف نــرود از دل من میـل گــدایــی نجــف منــم آقــا همــه ایــام هــوایــی نـجــف مــردم از دوری ایــوانِ طلایـی نجـف کاش من صحن تو را با مژه جارو بکشم سحری در حرمت از ته دل هـو بکشم آمدم سوی تو ای شــاه به قصد یــاری اشک چشمم شده از بی کسی تو جاری ای که بوده روی دوش تو غم بسیاری کمـرت تا شده بود از غــم بی عمّاری چون تومظلوم دراین ارض وسما نیست علی حق تو این همه غربت به خدا نیست علی از چه بستند ید بت شکنت را ای وای دیده ای ســوختن یــاسمنت را ای وای پیر کردند تو را و حسنـت را ای وای داغ کوچه بخدا سوخت تنت را ای وای بین دیوار و دری زندگی ات ریخت بهم زخم شد بال و پری زندگی ات ریخت بهم آسمان ها هـمه از داغ تو گــریــان آقا کــوفه آورد به روی لب تو جــان آقـا گفت کــافـر به شما بنــده شیــطان آقـا وای من کُشت تو را دشمن قــرآن آقـا عرش لرزید به خود تا که شکستند سرت شد همین ضربه ولی مرهم زخم جگرت رفتی و زینب و کلثــوم تو دلگیر شدند حسنــیــن تو علـی زخمی تقدیــر شدند "آن یتیمان که سر سفـره تو سیـر شدند لب گــودال رسیـدند، همه شیــر شدند" کوفه این بــار غــلام طمــع گنــدم شد زیر نیـزه تن زخــمی حسینت گــم شد
: امتیاز
|
زبانحال امیر المؤمنین علیه السلام
از شرار دل من چـشم تــرم می سوزد دل من بیشتر از زخــم سرم می سوزد مثل نخــلی كه فتــاده است كنــار دریـا دل گرفته شرر و چشم تــرم می سوزد برغریبی حسین و حسن و زینب خویش همچنان شمع؛ دل شعـلـه ورم می سوزد تا به رخســارۀ عبــاس نگــاهــم افتــاد دیدم از غصه وجـود پســرم می سوزد چون به زینب نگرم یـاد كنم از زهــرا گوئیا فــاطـمه پـیش نظــرم می ســوزد اینـقــدر اشك نریــزیـد عــزیــزان دلــم كه من از آتش این غم جگرم می سوزد قدری از بستـر من فــاصله گیـرید همه هر یتیمی كه بود دور و برم می سوزد بسته ام بــار سفــر لیـك خــدا می دانــد نگرم چون به شما بال و پرم می سوزد ای« وفائی» به خدا تا ابدیت همه شب همچنان ماه چراغ سحــرم می ســوزد
: امتیاز
|
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( زبانحال حضرت زینب)
امشب صــدای نــالــۀ، مــولا نـیــامــد تنهای شهــر خویش در صحــرا نیـامد امشب تمــام نخــل های کــوفه مُــردند آب از ســرشک دیــدۀ مولا نخــوردند امشب به هر ویران سرا با اشک خونین طفل یتیمی سفــره ای را کرده رنـگین ای نخل ها معشوق صحـرا را ندیــدید ای چــاه ها آیا صــدایش را شـنـیـدیـد؟ بیمار درد و غم، طبیبت را چه کردی؟ ای پیر نــابینا، حـبـیبت را چه کردی؟ ای با خبــر از درد خـاموشــان کجائی؟ ای مشعــل بــزم فرامــوشان کـجــائی؟ امشب به چاه کــوفه دادت را نگـفـتـی حــتــی اذان بــامــدادت را نــگــفــتـی فزت و رب الکعبه ات در گوش مانده امشب چــراغ مسجدت خــاموش مانده افــلاکیــان ذکر علــی با هــم گــرفتـند مرغــابیان هم تا سحــر ماتــم گــرفتند طفلی که دیشب تا سحـرگـاهان نخـفـته ویرانه را با اشک خــونین تـرک گفته از هر کسی جویای احوال تو می گشت در کوچه های کوفه دنبال تو می گشت کامش گرسنه جان پــاکش از بـدن سیر در دست های خالی اش ظرفی پر از شیر رنگش چو مهتاب شب از صورت پریده درظرف شیرش گشته جاری اشک دیده او پشتِ در پیوستــه با تو راز میـکرد تو مــرغ روحت از بدن پرواز میکرد دردا که از فرق تو خون بر خاک دادند پیشــانیت را تا به ابــرو چــاک دادنــد اعمــال صبــح قــدر را آغــاز کــردند از فــرق خــونین تو قــرآن باز کـردند با آنهمه خــوبی که عمـری از تو دیدند سرو قدت را از ستم در خــون کشیدند در سجــده حقت را ادا کــردند افسوس فــرق منیرت را دو تا کردند افـسـوس آهت شــرر بر قلب سنگ خـاره میزد خــون از سر نــورانیت فـوّاره میــزد ای کشته در محراب از فــرط عـدالت خــوش بر شما دادند پــاداش رســالت از تیغِ زهـر آلوده و از ضرب سیــلی روی تو گلگون، روی زهرا گشت نیلی روزی که با هم در سقـیـفـه عهد بستند فرق تو و پهلــوی زهــرا را شکـسـتند تشییــع تو تـشییــع زهــرا شد شبــانــه هم دفــن تو هم دفــن او شد مخـفـیــانه این راز در دامان صحــرا بود مخـفی هم دفن تو هم دفـن زهــرا بود مخــفی قبر تو ای تا صبــح روز حشر مظلوم آخــر برای دوستـانت گــشت معــلــوم دردا که یــاران عــقــدۀ دل وانکــردند چون قبـر زهــرای تو را پیــدا نکردند اینک زجا خیز و به جسم شیعه جان ده آن تـربـت گــم گشته را بر ما نشان ده
: امتیاز
|
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( زبانحال حضرت زینب)
بــابــای دهــر دست مــنــو دامــن شــمــا آقــا یـتـیــم مــی شــوم از رفــتــن شــمــا با جــرم ایـنکــه دوره تــان نیستــم؛ نشــد تا ســر نهــم شبــی به ســرِ دامـن شــمــا در روضه کاش جان بدهم از غمت مگـر در یک زمــان کـفـن بشــوم با تــن شــما عــالــم نداشت جامــۀ در شــأنتــان عـلـی جــانــم فــدای وصــلــۀ پــیــراهــن شــما دربــیــن قــبــر مــنــتــظــر دامــن تــوأم افــتــاده زحمتِ ســرِ من گــــردن شــمــا امشب غمت به دست فلک ابــر می دهد دارد حسن به خـواهر خود صبر می دهد انـگــار شــام عــمــر تو بابا ســحــر شده از غــصــۀ تو زینب تو محــتــضــر شده آنــقــدر دور بــستــر تو لــطمــه میــزنـم تا دیده واکــنی به من خــون جـگــر شده بابا دو روزه جسم تو را زهــر آب کرد مــانـنـد مــادرم تـن تو مخــتـصــر شــده خــون روی چـشم تو چقدر لختــه میشود انگــار زخــم فــرق ســرت باز تــر شده آن پارچه که زخــم تو را بستــه ام به آن واکــردنش خــدا چــه قــدر دردســر شده از گریه های دخــترت عالم به غم نشست یک تیغ دشمنت زد و زینب چنین شکست وای از دمی که روی تل آمد به چشم دید هر کس رسیده دشنه و شمشیــر می کشید برگشت سمت شهر مدینه به گــریه گفت یا مصطفــی بـرس تو به فــریاد نـا امیـد این کشتــۀ فتاده به هـامون حسیـن توست از جــور دشمنت شده اینگــونه او شهیــد باقــی نمانــده است دگــر پیــکــری از او از بس که تیغ از تن او یـاس و لاله چید با آنکه شــاه بی رمق افتــاد روی خــاک دشمن مگرکه از سر او دست می کشیــد یک عمرهم که گریه کنم باز هم کم است هر روز و شب برای غلامت محرم است
: امتیاز
|
زبانحال امیر المؤمنین علیه السلام هنگام شهادت
وجــودم نخــل از غـم بــارور بود تمام حاصــلــم خــون جــگــر بود زهــر شـاخه هــزاران میــوه دادم همانــا پــاســخــم نیــش تــبــر بود دلــم از طفــل بر پــســتــان مــادر به دیــدار اجــل مــشتــاق تــر بود
: امتیاز
|
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام
درد هــا حبــس شـده در چـشـمت نفــس ســوخــتــه ات پُــر آه است ايــن هــمــه مــرد كــنــارت امــا همنـشـيـن تو فـقـط يك چــاه است دست تو ســايــه يك شهــر ولــي سفــره ات نـان جــو و گنــدم بود وسعـت دست كــريمت تا عــرش جـيـب تو جـيـب هــمه مــردم بود يـكــي يــكــدانــه حــق بــــودي و آســمــان غيــر تو دلــدار نـداشت در زمين حـيــف ولــي انـگــاري حـرف هاي تو خــريــدار نداشت بعد ســي ســال از آن روز تـلــخ به در و كــوچه هنــوز حســاسي روضه ات فرق سر منـشق نيست كــشتـۀ صــورت ســرخ يــاســي نـاگهــان فــزت و رب الكــعــبــه بر لب سجــده سرخت گــل كــرد بعد طــوفان شد و محــراب افتـاد خــون پيــشانيتان غــل غــل كرد
: امتیاز
|
مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه در شب قدر
دیـدن روی تو بـر دیـده جـلا می بخـشد قـدم یـار به هر خـانـه صـفـا می بخـشد بدتر از درد جدایی به خدا دردی نیست خـاک پـاهای تو گـفـتـنـد دوا می بخـشد از پس پردۀ غـیبت هـم اگـر باشد، بـاز دست تو هرچه طلب کرد گدا می بخشد شب احیـاست ببین مـردۀ عشقت هستیم کو نگاه تو که جان بر تن ما می بخشد؟ شـب قـدر است ولی ما همه پـسـتـیم آقا گوش چشم تو به ما قدر و بها می بخشد رو سیـاهـیم ولی دست به دامـان تـوأیم تو اگر واسـطه باشی که خـدا می بخشد ابـر وقـتـی که بـبارد همـه جـا می بـارد پس اگر خواست ببخشد همه را می بخشد در جـوابِ به عـلـیٍ به عـلی گـفـتـن ما مـادرت تــذکـرۀ کـرب وبـلا می بخـشد
: امتیاز
|
مناجات شب قدری با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
ای کاش می شد با تو قـرآن سر بگیرم در آســمـانــیّ نگــاهــت پـر بـگـیــرم ای کاش می شد امشب ای قـرآن ناطق دست شما را جــای قــرآن سر بگیرم ای کاش می شد لااقل یک بار درخواب با دست آغــوشـم تو را در بر بگـیرم ای کاش پـایم وا شـود در خیـمه اش تا یک لقمه نان و عـشق از دلبـر بگیـرم ای کاش در تـقـدیـر من امشب نویسند پای تو را یک شب به چشم تر بگیرم ای کـاش می شد تا بـرای سجـده از تو مـهـری ز خـاک تـربت مـادر بگـیـرم تقـدیرم ای کاش این شود با تو محـرم ده روز روضـه بر تن بی سـر بگیـرم من عـاشـقم خرده ز ای کاشم مگیرید ای کـاش ها را کاش از این در بگیـرم
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیر المؤمنین علیه السلام
ای تجــلیــات ذات کبــریــایــی یا عــلــی ای یگــانــه شرح آیـات خــدایی یا عــلـی یا ولی الله اعظــم آفــرینش مست تــوست ســاقــی تــوحـیــدیِ جــام ولایی یا علــی هم وصیّ مصطفی؛ هم خانه زاد کعبه ای محـرمی تو، در حریــم کبــریایی یا عـلی ملک ایمان را امیــرالمومنین تنهــا تـویی ملک هستی را بحق فــرمانروایی یا علی نام تو لــرزه به قـلـب کــافران انــداختــه ذوالفقار حـقّـی و خیبــر گشــایی یا عــلی این تویی برتر ز فهـم و عقــل ابنـای بشر این منم مـفـتــون این ایــزد نمایی یا علی این تویی پــای پیــاده تا خــدا ره برده ای این منــم آورده ام دست گــدایــی یا عـلی مستحق تر از من مسکین نمی یابی شـهـا سائــلــم بر لــقمه نان هل اتــایی یا عــلی ساقــیا در این عطش آبــاد گیر افتــاده ام بــاده خــواهم از سبــوی لافتــایی یا علی زآستین دستـی برآور دستگیــری کن مرا از تبــاهی گنــاهــم ده رهــایــی یا علــی در میــان ظلمت قبــرم ســلامت می کنـم نور مطلق، حضرت مـولا کجایی یا علی ای شهادت پیشه صهبــای شهادت طالبــم تا خضاب خون کند رنگم حنایی یا عــلی آن که با تیغ به زهر آلوده ات از پشت زد خورد قلبش مهر اشق الاشقیـایی، یا علی بود بیمـار و پرستــاری از او کردی و او خوب جبران کرد با صد بی وفایی یا علی قاتــل بی شــرم لبخندی به نــامردی زنـد که ندارد زخــم زهــرآگـین دوایی یا علی شیر می بخشی به او ، او مرگ تو دارد طلب وای زینب مُرد از این بی حیــایی یا علی عـقدۀ هجــران یاس نیــلی ات را باز کرد تیغ ظالم می کند مشکــل گشــایی یا علی فــاطمه یا فــاطمه شد آخــرین ذکــر دلت می شوی مهمــان بــانوی سمــایی یا علی
: امتیاز
|